زنان،اين ديوان فرشته رو يا بلعكس!؟

همين اولش بگم كه اين تيتر فقط يه شيطنت بود!
محوريت بحث رو كه ميدونيد!
فقط يه تذكر!بياين برخلاف بحث هاي قبلي رودربايسي و عصبيت رو بذاريم كنار و از ته ذهن،نظر بديم!كسي به خودش نگيره!كسي هم اخم نكنه!قربون چشماي ف.ك برم!‎:-D‎

علرضا میگم ف . ک قهر نکرده باشه؟! نکنه تو دوست داشتنی بودن دوباره زیاده روی کرده باشیم؟
اول یه پرسش حاشیه ای مطرح کنیم ؟! کلا به نظر شما عشق اصولا وجود داره ؟ یه حس آسمانی و و ماوراییه یا یه واکنش غریزی و مادی تحت تاثیر ترشح هورمون های شیمیایی ؟!!

خوشم مياد از اين اخلاق زيباي آقايون!يه حرفي كه ميزنن فوري به من و من ميفتن!!و همون اولش ميگن كه حرفشون فقط يه شيطنت(البته فقط به قول خودشون!!!! )بوده!
آهان!اون وقت اين تذكر همه اش خطاب به من بود ديگه؟؟؟؟!! من نه رودربايتي دارم!نه عصبي هستم!نظراتم ههم همه اش از ته ذهنم هستن!به خودم هم كه....اسكل كه نيستم!بهم مربوط باشه عكس العمل نشون ميدم!اخم هم...نه بابا !قيافه ام اين سيستميه!يه ذره هم آفتاب ميزنه تو چشام !!!و...خدا رو شكر عينك ميزنم!

قهر؟؟!!!فحش دادي؟ منفورترين اخلاق از نظر من قهرقهرو بودنه!!!شنبه اكانت نداشتم، ديروز هم خونه نبودم!

در مورد عشق هم من كه تا به حال با خودم به تفاهم نرسيدم كه اين كلمه ي سه حرفي چيه و از كجا مياد؟!يه بار كه خواستم با خودم به يه نتيجه گيري برسم نتيجه اش اين شد كه هيچ تعريفي نميشه براش داشت !!!هر كس بنا به شرايط خودش اسم حسي رو كه براش تازگي داره رو ميذاره عشق!و اين حس تازه فكر نكنم تو هيچ دو نفري شبيه هم ديگه باشه!!!از نظر علمي اطلاعات مرتبطي ندارم ولي در مورد ماورايي بودنش با اون نتيجه گيريه من، ميتونه ماورايي هم باشه!

حالا من اومدم شهر غریب و خبر مرگم دسترسی به نت ندارم!دیگه شما چرا!؟
نه ف.ک جان!من اگه قصد چزوندن داشتم از تیکه های اساسیم برای غافل گیری استفاده می کردم!محض شوخی بود فقط!
آمممم... عشق!من با این که یه سری واکنشات هورمونی یا القاعاته روانیه موافقم!چیزی از این عشق ندیدم!جز تنفر!دورش رو هم خط کشیدم!...سه حرف منفور!یک کلمه ی نکبتی!...

خدا وكيلي خوشتون مياد نميذارم اينجا خالي بمونه؟!! (اين الآن گيلاسه يا بمبه؟؟!!!!! )
شهر غريب؟كجايي مگه؟
خدا رحم كنه!تيكه هاي اساسي هم داري شما؟؟!!!
خدا مجددا رحم كنه!
(اينو گذاشتم واسه اينكه ببينم اونايي كه عاشق ميشن اين شكلي ميشن مثلا؟! !!)

دانشگاه تهران شلوغ شده ! خوش به حالشون ! ما که این جا 40 تا از بچه ها تعلیق خوردند . به به.
نه ، قرار نیست تجربیات شخصیمون رو بگیم ، قراره فارغ از احساسات ، منطقی بررسیش کنیم . علیرضا میشه بیشتر توضیح بدی ؟ دقیقا چه القاءات روانی ای؟!
ف.ک یعنی میگی اصلا چنین چیز مشترکی بین انسان ها نیست ؟ پس چرا یکی از مشهورترین واژه های مشترک همه ی زبان های دنیاست؟! چه جوری خیلی ها در نقاط مختلف دنیا با یه شعر عاشقانه احساس هم حسی می کنند ؟ و مهم تر از همه چرا همه ی شعر های جواد همه ی زبان ها همین مفاهیم جواد مشترک رو دارند ؟!!!( تو من رو تنها گذاشتی و خوب چرا من رو تنها گذاشتی ، پس منم میرم تا چشمت در آد و ... )

.......... من طي يه حركت، هيچ حركتي نكردم! يعني اين هفته واسه دل خودم نرفتم!ولي فك كنم اشتباه كردم!
نميدونم واقعا!ببين!همه ميگن عشق يه دونه اس. تكه. تكرار نميشه.(يعني خيليا ميگن)ولي اين حسي كه تو يه نمونه ازش آوردي و اسم "شعر جواد" رو روش گذاشتي(و من هم همين اسم رو روش ميذارم!)خيلي با همين يه تعريف فرق داره. همين خواننده هاي مزخرفي كه فرت و فرت مثل قارچ درميان دارن همين تيريپ ترانه ها رو ميخونن و اسمش رو ميذارن عشق. بعدش بعد خوندن يه ترانه ي مثلا عاشقونه كه خيلي چاكرم و مخلصم و نگات تكه و و و ميان يه ترانه ميخونن كه پر بدوبيراهه! خب كي اسم اون حس اولي رو كه باعث خوندن اون ترانه شده رو ميذاره عشق؟!(البته گمون نكنم اينا تحت تاثير شرايط يه ترانه اي رو بخونن!! )من هيچ وقت فكر نميكنم عشق دو بار تكرار بشه. كه اگه بشه يا اولي عشق نبوده يا دومي! يا شايدم هيچ كدوم!!!و اين شايد به خاطر اينه كه طرف هنوز عشق واقعي رو درك نكرده.
با همه ي اينايي كه گفتم باز نتونستم نظر واقعيم رو ابراز كنم! شايدم واقعا اين نمونه هاي جوادش هم حتي عشق باشن و من الكي دارم ماجرا رو پيچيده ميكنم!
من نظر دكتر شريعتي رو خيلي بيشتر ميپسندم. اينكه دوست داشتن از عشق برتر است. با اين زاويه ديد شايد بشه وجود عشق هاي خياباني و جواد و... رو هم قبول كرد!

خوب اونوقت به نظرت اون واکنش های بیولوژیکی و هورمونی بدن دیگه تو اون به قول دکتر شریعتی " دوست داشتن " تاثیری نداره ؟! یعنی مثلا هم عقیده بودن و . به تنهایی باعث ایجاد اون دوست داشتن میشند ؟

كلا بحث كردن درباره ي اين موضوع خيلي دشواره!چون من خودم هيچ نظر به خصوصي در اين باره ندارم!ولي خب....گفتم كه اطلاعات علمي در اين باره ندارم....شايدم اين دوست داشتنه با اون عشقه فرق زيادي نداره!! ...شايدم فرق داشته باشه! يعني اون چيزي كه از عشق ديدم و شنيدم ميتونه تعريف متفاوتي از هم داشته باشه!بازم !!!اينكه دوست داشتن زمينه اش عقليه!ولي مثلا عشق تو يه لحظه اتفاق ميفته و شايد اون طوري كه ميگي ناشي از يه سري واكنش هاي دروني و هورموني باشه.كسي چه ميدونه؟!!!!

حالا نظر خودت درباره ي اون حسي كه تو تمام دنيا و زبان ها و فرهنگ ها وجود داره و يه اسم مشترك داره و بهش ميگن عشق چيه؟

چقدر امید وار بودم این پرسش رو نپرسی ! من نظرم درباره ی اون عشق همینه که کمینه یکی از زمینه های خیلی موثرش همون واکنش های هورمونی و بیولوژیکی جسمانیه ، گرچه فاکتور های دیگه مثل فهم متقابل و .. هم میتونه به محکم تر شدن این رابطه کمک کنه .
ولی در مورد اون دوست داشتن فکر می کنم یه جورهایی یه جای کار می لنگه ... در کل والا منم نمی دونم ! اصولا علف باید به هر حال به دهن بزی شیرین بیاد ! بی خیال ! حالا بریم دنباله ی بحث؟!

مي بينم كه در غياب من خوب دور برداشتيد ها!‎:-D
دم شما گرم كه نذاشتيد اين ميت رو زمين بمونه!;-)
آره ديگه!بالاخره منم تن به دانشجو شدن دادم!‎:-D ولي عجب كاري كردن بچه هاي تهران و شريف!:‎-D
آممم...بريم سر اصل بحث!
ببينيد من ازون دسته آدماي رمانتيك و عشقولي و اينا بودم!گرفتار اين كلمه ي سه حرفي مزخرف هم شدم و الآن به جد مي گم كه همه ش چرنده!
يعني اصلا عشقي وجود نداره!دو تا آدم بر اثر ترشحات هورموني بدن شون حالا به هر دليلي، احساس لاو مي كنن!حالا وقتي اين احساس فروكش كرد،مي فهمن چه خريتي كردن!اگرم تحت تاثير القائات رواني و هورموني،از فروكش خبري نشد،فك مي كنن:عجب عشق پايداريه!عجب!
اما همه ش يه تلقين خاليه!يعني تو به خودت تلقين مي كني كه:نه من واقعا عاشقشم!اوف،اصلا واسش مي ميرم!يه حس پوچيه اين عشق!يه سري القائات رواني!از بدو تولد تو گوش طرف خودن كه بايد عاشق شي،ازدواج كني و...
خب اونم وقتي از يكي ديگه خوشش مياد و اون هورمون ها ترشح مي شن،به خودش بخاطر اون القائات،تلقين مي كنه كه عاشقه اين يكي شده!
و منم با اون جمله ي شريعتي موافقم!چون واسه دوست داشتن مي شه دليل آورد و اساسا دوست داشتن كلي مفهوم و علت و فايده داره،اما عشق نه!فقط يه دروغه!همين!!

خوشحالم كه يادم نرفت بپرسم! آخه شما تواناييه بالايي در سوال پيچ نمودن و از زير جواب دادن دررفتن داري!
البته اين اصول سرجاشه و تغيير ناپذير!ولي مهم نه علفه، نه بزي!!اينه كه اون شيرينيه چيه و از كجا مياد؟!انجير خشكه؟ يا قند حبه اي؟!!(مثال رو حال كنين!!! )
دنباله ي بحث يعني پرسش از شما، پاسخ از ما؟؟!!
عليرضا:ااااااااااااااا؟! به سلامتي!مباركه!موفق باشي!
خوشبختانه من چنين تجربه اي نداشتم ولي با اين حال با نظراتت موافقم. به نظر منم فقط تلقينه. طرف يكي رو ميبينه كه خوشگل و خوش تيپه! ميگه بيام و عاشقش باشم!!(همين جمله رو نويسنده ي "ها كردن" به يه دختره ميگه!"بيا و عاشق ما باش"!!!)خب وقتي آدم به عاشق شدن فكر ميكنه كم كم ميره تو اون مخ پوكش ديگه!فك كنم بعد از اين مرحله اس كه مغز به اون هورمون ها دستور ترشح ميده!!هوم؟!
يه حالت ديگه هم داره!اينكه اين فرآيند "خوش اومدن"(!)خيلي سريع اتفاق ميفته، مثلا شايد به خاطر اينكه طرف قبلا بهش فكر كرده و آمادگي پذيرشش رو داره!!كسي چه ميدونه؟!
ولي به نظر خودم دوست داشتن از اين لحاظ خيلي با عشق فرق ميكنه. اينكه يهويي اتفاق نميفته و تحت تاثير ظاهر نيست. اين نيست كه آدم بخواد خودش رو با يكي ديگه به زور شبيه جلوه بده كه بگه اين همونيه كه منتظرش بودم!(نميدونم منظورم رو خوب رسوندم يا نه؟! )دوست داشتن كم كم اتفاق ميفته، اينكه آدم نم نم به يه وجوهي از طرف(شايد حتي آدم هم نباشه!)پي ميبره كه ميبينه شبيهشه، دوست داشتنيه و...!خلاصه اينكه زوري نيست!!!

در کل بیاید این بحث عاشقی و سرخوشی رو بی خیال بشیم!
من که میدونم شما یه بحث خوب تو چنته دارید !

منم باهات موافقم ف.ك ;-)
اسكاي؟كم آوردي!‎:-D
اوكي!يعني بازم من؟بابا ديكتاتوريه اين كه!
آم!بياين يه كم فرهنگي ببحثيم!مثلا راجع به فيلم!علايق و سلايقمون!:-)
پس بايد تو قسمت فرهنگي باكس باز كنم!گم نشيد ها!‎:-D‎

موافقم!بسه ديگه!

به به!چه حضور فعالي!
اين كامنت فقط محض ابراز وجوده! هر گونه سوء استفاده از آن پيگرد قانوني دارد!

اولا که باید بگم من چشم این علیرضا رو در خواهم اورد تا زنها رو دیگه کلا دیو نبینه

اما اومدم اینجا تا بگم اینجا جای پدی خیلی خالیه

کسی ازش خبر داره؟


من دلم دراه پر میزنه واسه سمیرا

علیرضا پس کوشن اینا
نمی یان؟

سلام عرض شد!گويا آشناي عليرضا خان هستين!نه؟نيستن!
والا من يكي دو روز نشد بيام، گفتم الآن برم تالار ميگن كجا بودي؟!!نگران شديم!!!!!اومدم ديدم نخير!هيچ خبري نه از صابخونه هست نه از رفيقش!
والا من كه از پدي خبر ندارم!خيلي بي مروت شده!شما ديديش سلام من رو هم برسون!سميرا؟.....شرمنده!افتخار آشنايي با ايشون رو هم نداشتم!
بچهها!كجايين پس؟اينجام تعطيل شد؟

جدا كجايين؟

سلام ف. ک جون
تو شاید منو یادت نیاد اما تو رو از تاپیکای چلچراغ یادم هست
من اونجا با اسم خودم می نوشتم آتنا
سمیرا هم همون راوانای خودمونه یادت هست

آره علیرضا که سردبیر گوگولیه خودمونه اما من با اوونم از طریق همون چلچراغ آشنا شدم

بعدشم به قوله علیرضا خوبونه شکل ماهت بلم من ساعت 4 اومدی میگی کجایی؟

خوب هانی من ساعت 10 اینجا بودم


ولی بیا بیشتر حوصله ام سر رفت
اینجا مثه اونجا شلوغ نیست

ولی میدونی چی باحاله؟

اینکه به علیرضا گفتی علیرضا خان
از وقتی تهدیدت کرد این خان رو جایگزین آقا کردی؟
شوخی بود به دل نگیر

اینقده ماهه این بچه که نگو

البته بچه ی بچه که نه اما چون از من کوچیک تره دیگه همینه دیگه کوچولوئه دیگه

سلااااام . من میترسم دوباره یه خوش آمدید جانانه بگیم ، مثل اون یکی که به محدثه گفتیم ، بعد نتیجه ی عکس بده ! در نتیجه به یک خوش آمدید صادقانه و در سطح" ایول" و "مرامتو عشقه لوطی!" بسنده می کنیم !

به به اسکای

مرسی لوطی
مرام از خودته
چه عجب یکی اینجاست