قانون
دو جور قانونستيزي و يا گريزي هست: قانونگريزي آنکه قانون، قدرتش را محدود ميکند و نيز قانونگريزي آن کس که قانون، قدرتش را ناديده ميگيرد. هر دو دلايلي دارند کافي تا امري به نام قانون در جامعه ما ناديده گرفته شود. وظيفه قانون تعريف قدرت مشروع و مديريت آن است، قدرتي برآمده از اراده عمومي، قدرتي که بتواند تماميت يک ملت را نمايندگي کند و ضامني باشد در برابر تفنن متولي قدرت. التزام شهروند و سياستمدار به آن تنها شرط اعتبار قانون است. مشکل ديگري نيز هست: قوانين بدي که خوب و دقيق اجرا ميشوند و قوانين خوبي که بد اجرا ميشوند. منظور از قوانين بد، قوانيني هستند که قادر به نمايندگي کردن وضعيت جديد جامعه نيستند و از همين رو خود منشاء بحران ميشوند و قوانيني خوب که مجريان به اجراي آن پايبند نيستند و يا شهروندان به آن التزام ندارند و از همين رو موجبات عدم امنيت را فراهم ميكنند.
اميد به قانون و چتر حمايتش- بهرغم کاستيها و بهرغم خاطرات نه چندان شيرين- پس از سالها مشت گره کرده بسياري را بدل ساخت به انگشت سبابهاي مهر خورده و همگان را اميدوار كرد به سر زدن رفتاري جديد. چند روز پس از انتخابات اما اين ترس بوجود آمده است –بگذريم از نوميدي- که نکند همين قانونِ بزرگوار، انگشتاني را که به نشانه صلح بلند شده است به مشتهاي گره کرده بدل كند. اين اتفاق چرا ممکن است؟ چون شهروند ملتزم نيست يا چون اهل قدرت به آن پايبندي نشان نميدهد؟ مشکل بر سر کاستيهاي قانون است يا کاستيهاي اجراي آن؟ امروز بر سر هر دو نزاع وجود دارد و از همين رو هر دو سو متهم به گريز از آن هستند.
اگر نزاعهاي تلويزيوني کانديداها نشان از ظرفيت بالاي قانون و گشودگي چتر حمايت آن بر سر کانديداها داشت، پس چرا همين چتر حمايت قانون بر سر مردم راي دهندهاي که امروز به خيابان آمدهاند، گشوده نباشد. چون تجمع غيرقانوني است.چرا غير قانوني است؟ چون مجوز ندارد. چرا مجوز ندارد؟ چون معترضين بيدليل معترضند؟ چرا نبايد دلايل اعتراضشان شنيده شود؟ چون اغتشاش ميشود. چرا اغتشاش ميشود؟ چون... همان دور باطل مرغ و تخم مرغ است.اين چه جور قانوني است که گاه بزرگواري پيشه ميکند و بر خطاها و تندرويهاي مسوولان خود چشم بر ميبندد اما اعتراض آحاد ملت را بر نميتابد و مدام از قانونگريزي شکايت ميکند. اين چه جور قانوني است که اصل را بر شفافيت و تکثر سياسي ميگذارد و به فاصله چند ساعت، امکان نمايش تکثر را از ديگران ميگيرد؟ اين چه جور قانوني است که به فاصله چند ساعت، شهروند قانون گراي راي دهنده را مجرم اعلام ميکند؟ اين چه قانوني است که کانديداي مورد تاييد نظام را بدل به عنصري خطرناک ميسازد که سلام و عليک با او پيگرد دارد؟ مگر ميشود ملتي را که تا همين چند روز پيش التزام خود را به مشارکت قانوني در سرنوشت خويش نشان داد يک شبه متهم به بيقانوني کرد؟ گفته ميشود براي داشتن قانون و ملتزم كردن آحاد به آن بايد قانوني رفتار کرد اما چنين پيداست که قانونگريزي جرمي است عمومي بيآنکه معلوم شود متهم کيست و قاضي کدام؟
قانون، خانواده، مردم، گونههاي متعدد همبستگيهاي ممکن ميان آحاد يک ملتاند و اشکالي ممکن براي تعريف وحدت، امنيت، توسعه، عدالت و...امابه شرط آنکه تعريف دوباره از هر يک ممکن باشد و يک بار براي هميشه تلقي نشود. در غير اين صورت هر يک از اين خانمانها ميتوانند بدل شوند به صحنههاي کارزاري خونين: اعضاي خانوادهاي که بر يکديگر تيغ ميکشند، مردمي که روبهروي هم ميايستند و سياستمداراني که در انديشه حذف همديگراند.
سوسن شريعتي